
از حفاظت سخت تا صیانت خردمندانه؛ تغییری به نفع طبیعت
در زبان انگلیسی دو واژه Protection و Conservation وجود دارد که هر دو در نگاه اول به معنای حفاظت ترجمه میشوند. اما در دنیای محیطزیست، این دو مفهوم تفاوتهای اساسی دارند. این تفاوتها نهتنها در شیوههای برخورد با طبیعت، بلکه در نتیجهای که برای نسلهای آینده رقم میزنند، اثرگذارند.
- دو شیوه متفاوت در حفاظت از طبیعت؛ حفاظت سخت در برابر صیانت نرم
- نقد حفاظت سخت؛ تفکر جزیرهای در مدیریت طبیعت
- چالشهای حفاظت سخت و نیاز به تغییر رویکرد
- حرکت از حفاظت سخت به حفاظت نرم
- نمونههای موفق از حفاظت هوشمند در جهان
- کاهش وابستگی به حفاظت سخت در مناطق طبیعی
- توسعه اشتغال پایدار برای جوامع محلی
- حرکتی بهسمت حفاظت هوشمند و پایدار
دو شیوه متفاوت در حفاظت از طبیعت؛ حفاظت سخت در برابر صیانت نرم
معمولاً Protection یا حفاظت سخت، به استراتژیهایی گفته میشود که مرزهای مشخصی برای حفاظت از طبیعت تعیین میکنند. برای مثال، در محدودهای بین استانهای مازندران و تهران، منطقهای به نام پارک ملی لار تعریف شده که با استفاده از مرزهای طبیعی مانند خطالرأسها، درهها و رودخانهها محدود شده است. در این روش، داخل این محدوده بهعنوان منطقهای با اهمیت بالا برای نسلهای آینده در نظر گرفته میشود، اما این سؤال مطرح میشود: چطور ممکن است که یک سمت رودخانه ارزش حفاظتی داشته باشد، اما سمت دیگر نه؟
این همان نگاه جزیرهای به حفاظت است که نقدهای زیادی به آن وارد شده است. در مقابل، Conservation یا صیانت نرم، بر آموزش، آگاهیبخشی و مشارکت جوامع محلی تأکید دارد تا مردم خودشان حافظ محیطزیست باشند، نه اینکه صرفاً توسط قوانین و مرزبندیها محدود شوند.
نقد حفاظت سخت؛ تفکر جزیرهای در مدیریت طبیعت
یکی از نقدهای اساسی به رویکرد Protection یا حفاظت سخت، اعمال مرزبندیهای جغرافیایی انسانی بر طبیعتی است که هیچ درکی از این مرزها ندارد. این روش باعث میشود که مناطق طبیعی بهصورت جزیرهای مدیریت شوند، درحالیکه اکوسیستمها پیوسته و وابسته به یکدیگرند.
برای مثال، در ایران مناطقی مانند پارک ملی صیدوا، پارک ملی لار و پارک ملی کویر تعیین شدهاند که درون آنها حفاظت انجام میشود، اما خارج از این مرزها طبیعت ارزش حفاظتی یکسانی ندارد. این سؤال مطرح میشود که چرا یک رودخانه، یک خطالرأس یا یک دره باید تعیینکننده میزان اهمیت زیستی یک منطقه باشد؟ آیا ارزش طبیعت فقط درون این مرزهای مشخص قرار دارد و بیرون از آن بیاهمیت است؟ این نگاه محدود، نمونهای از تفکر مدیریت جزیرهای در حفاظت از محیطزیست است.
یکی دیگر از نقدهای اساسی به رویکرد Protection یا حفاظت سخت، وابستگی آن به ابزارهای کنترلی شدید است. اجرای این نوع حفاظت معمولاً مستلزم حصارکشی، حضور محیطبانان مسلح، اعمال قوانین سختگیرانه و حتی برخوردهای قضایی و کیفری است. این روش نهتنها نیازمند هزینههای بالا و منابع گسترده است، بلکه در بسیاری از موارد منجر به تنشهای اجتماعی و درگیری میان جوامع محلی و نهادهای حفاظتی میشود.
چالشهای حفاظت سخت و نیاز به تغییر رویکرد
از طرفی، اجرای حفاظت سخت در سطح گسترده برای بسیاری از کشورها و سازمانهای محیطزیستی امکانپذیر نیست. چرا که مدیریت تمامی عرصههای طبیعی با استراتژیهای محدودکننده و سختگیرانه نیازمند منابع گسترده، نیروهای حفاظتی و کنترل دائمی است که در عمل دشوار خواهد بود.
به همین دلیل، کشورها معمولاً مجبورند فقط بعضی نقاط خاص را بهعنوان مناطق حفاظتشده انتخاب کنند. در این شرایط، حفاظت سخت زمانی معنا پیدا میکند که در کنار آن، رویکردی جامعتر مانند صیانت مبتنی بر خردورزی هم به کار گرفته شود. یعنی بهجای تکیه بر مرزبندیهای سخت، فرهنگ حفاظت در کل جامعه ترویج شود تا طبیعت در تمامی مناطق ارزشمند تلقی شود، نه فقط در محدودههای مشخصشده.
حرکت از حفاظت سخت به حفاظت نرم
با توجه به این چالشها، سیاستهای جهانی حفاظت از طبیعت هر روز بیشتر از مفهوم Protection فاصله گرفته و به سمت Conservation یا حفاظت نرم حرکت میکند. این تغییر رویکرد بر آگاهیبخشی، مشارکت جوامع محلی و جایگزین کردن روشهای محدودکننده با رویکردهای پایدار تأکید دارد.
برای مثال، اگر در کشوری همزمان با اجرای حفاظت جزیرهای، آموزشهای محیطزیستی گسترش پیدا کند و مردم ارزش کل سرزمین خود را درک کنند، نیاز به اعمال محدودیتهای سختگیرانه در مناطق حفاظتشده هم کمتر خواهد شد. در این شرایط، مردم خود را بخشی از طبیعت دانسته و بهجای تبدیل شدن به عوامل مخرب، به حافظان محیطزیست تبدیل میشوند.
نمونههای موفق از حفاظت هوشمند در جهان
کاستاریکا؛ جنگلهایی که دوباره زنده شدند!
کاستاریکا یکی از بهترین نمونههای حفاظت هوشمند را ارائه داده است. این کشور زمانی دچار بحران جنگلزدایی بود، اما بهجای اینکه فقط با قوانین سختگیرانه جلوی مردم را بگیرد، یک راهحل جذاب پیدا کرد: پرداخت پول به روستاییان برای حفاظت از جنگل!
این برنامه که به نام "پرداخت برای خدمات اکوسیستمی" شناخته میشود، باعث شد که جوامع محلی بهجای قطع درختان برای درآمد، از جنگل مراقبت کنند. نتیجه چه شد؟ پوشش جنگلی کشور که در دهه ۱۹۸۰ به ۲۵٪ رسیده بود، حالا به بیش از ۵۰٪ رسیده است!
آفریقا؛ گردشگری به جای شکار!
در بسیاری از کشورهای آفریقایی، شکار غیرقانونی یکی از بزرگترین تهدیدها برای حیاتوحش بود. اما بعضی مناطق مثل نامیبیا و کنیا بهجای روشهای حفاظتی سنتی، روی "گردشگری جامعهمحور" سرمایهگذاری کردند. آنها به جوامع محلی این امکان را دادند که خودشان مدیریت مناطق حفاظتشده را برعهده بگیرند و از گردشگران درآمد کسب کنند.
نتیجه؟ کاهش چشمگیر شکار غیرقانونی و افزایش جمعیت گونههایی مثل کرگدن سیاه و فیل آفریقایی.
استرالیا؛ وقتی دانش بومی راهگشا میشود
در استرالیا، مردم بومی هزاران سال است که با طبیعت در تعاملاند. دولت استرالیا بهجای اینکه قوانین سختگیرانه اعمال کند، از دانش سنتی بومیان در مدیریت زمین استفاده کرد. آنها با آتشسوزیهای کنترلشده و مدیریت هوشمند مراتع، توانستند میزان آتشسوزیهای جنگلی را کاهش دهند.
نروژ؛ حفاظت از طبیعت با اقتصاد سبز
نروژ یکی از کشورهایی است که بهطور جدی به سمت اقتصاد سبز حرکت کرده است. دولت این کشور نهتنها جنگلها را حفظ کرده، بلکه با سرمایهگذاری در انرژیهای تجدیدپذیر، استفاده از سوختهای فسیلی را کاهش داده است. این کشور همچنین یکی از حامیان بزرگ مالی برنامههای جهانی حفاظت از جنگلهای بارانی، مخصوصاً در آمازون، است.
همه این نمونهها نشان میدهند که حفاظت از طبیعت همیشه به معنای سختگیری نیست. گاهی وقتها، مشارکت جوامع محلی، انگیزههای اقتصادی و استفاده از دانش سنتی میتوانند راهحلهای بهتری از روشهای قدیمی باشند.
کاهش وابستگی به حفاظت سخت در مناطق طبیعی
در پارکهای جنگلی و تفرجگاههای طبیعی، رویکردهای حفاظتی باید بهسمتی حرکت کنند که استفاده از روشهای سختگیرانه مانند حصارکشی، حضور گسترده محیطبانان و برخوردهای قهری کاهش یابد. چرا که این روشها نهتنها تنشهای اجتماعی ایجاد میکنند، بلکه در بسیاری از موارد، معیشت جوامع محلی را هم تحتتأثیر قرار میدهند. در عوض، باید راهکارهایی بهکار گرفته شود که مردم بهجای ورود به تعارض با طبیعت، انگیزهای برای حفاظت از آن داشته باشند.
توسعه اشتغال پایدار برای جوامع محلی
یکی از راههای کاهش تخریب محیطزیست، ایجاد فرصتهای اقتصادی جایگزین برای جوامع بومی و محلی است. اگر افراد بومی بتوانند از طریق راهنمایی طبیعتگردی، صنایع دستی، تولیدات روستایی و فعالیتهای مرتبط با گردشگری درآمد کسب کنند، دیگر نیازی به قطع درختان یا بهرهبرداری مخرب از جنگل نخواهند داشت. این تغییر نگرش، نهتنها به حفظ منابع طبیعی کمک میکند، بلکه باعث میشود مردم، خود را مسئول نگهداری از سرزمینشان بدانند. در نهایت، اگر این فرآیند بهدرستی اجرا شود، همه در یک مسیر مشترک قرار میگیرند و از آسیب زدن به طبیعت، که همانند قایقی برای بقای ماست، خودداری خواهند کرد.
حرکتی بهسمت حفاظت هوشمند و پایدار
در پارک جنگلی هزار پله، ما بهدنبال تغییر رویکرد از حفاظت سخت و محدودکننده به سمت حفاظت هوشمند و مشارکتی هستیم. هدف این است که هر روز، وابستگی به روشهای سختگیرانه کاهش پیدا کند و در مقابل، صیانت از طبیعت بر پایه آگاهی، همکاری و مسئولیتپذیری جمعی جایگزین شود.
این تغییر نهتنها به تصمیمات خردمندانه مدیران و پرسنل پارک بستگی دارد، بلکه مشارکت فعال مهمانان، همکاران و جوامع محلی را هم میطلبد. وقتی همه افراد در یک اکوسیستم طبیعی، از مسئولان گرفته تا گردشگران و ساکنان بومی، درک کنند که حفاظت از طبیعت به نفع خودشان است، دیگر نیازی به دیوارهای محدودکننده و قوانین سخت نخواهد بود.
ما در پارک جنگلی هزار پله هر روز تلاش میکنیم تا با ایجاد این همبستگی و فرهنگسازی، تجربهای متفاوت از حفاظت را رقم بزنیم؛ تجربهای که در آن طبیعت نه یک منطقه محدود و محصور، بلکه بخشی از زندگی همه ما باشد. با این رویکرد، امید داریم که این پارک و دیگر زیستبومهای طبیعی، نهتنها برای نسل حاضر، بلکه برای نسلهای آینده نیز سرزنده، پویا و ماندگار باقی بمانند.
لینک: 33,21