
مادرِ جنگل؛ تندیسِ زایش، تندیسِ زندگی
پاییز، همیشه رازهایی در دل برگهایش پنهان دارد. هزارپله، در آن صبح خاص، در مهِ نرمِ کوهستان، نفسی تازه میکشید. خورشید هنوز از پشت گردنهها بیرون نیامده بود که علی شادلو، در سکوتی پر از خنکای برگ و نور، پا میزد و دوچرخهاش را آرام از مسیر باریک بالا میبرد.
همهچیز عادی بود، مثل صبحهای دیگرِ پاییز؛ جز یک تصویر. تصویری که بعدتر، تبدیل شد به «تندیس مادر جنگل».
نگاهش به او افتاد. زنی را که روبهروی طلوع ایستاده بود. دستهایش به آسمان بود. نه برای گرفتن، بلکه برای سپردن. راز و نیاز میکرد. ساکت، آرام، ولی با آن نیرویی که تنها یک مادر میتواند در دلش داشته باشد.
باد، برگها را کنار میزد و نور از لابهلای شاخهها، به صورتش میتابید. در آن لحظه، کوه و زن و خورشید، یکی شدند و در دل همان صحنه بود که ایدهای جوانه زد؛ چیزی که باید ثبت میشد.
تندیسی که نه فقط از جنس سنگ و فلز، که از جنس احترام باشد. از خاک، نور، و زندگی. اینگونه بود که «تندیس مادر جنگل» متولد شد.
تندیسی که یک کره زمین را نشان میدهد، نیمی از آن، چهرهای زنانه را در خود دارد و از دل همان کره، درختی بیرون میروید. درختی که تنهاش همان زن است؛ زنی که رو به آسمان ایستاده، دستهایش را به سوی بالا گشوده، در حال راز و نیاز، در حال زایش.
او درخت است، زمین است، زن است.
هر سه، مادرند.
هر سه، میبخشند.
و هر سه، زندگی میآفرینند.
این تندیس، نماد آن لحظه شد؛ لحظهای که یک انسان، در میان طبیعت، نه ایستاده برای تصاحب، که ایستاده برای همدلی. برای اینکه بفهمد زایایی، فقط تولد انسان نیست؛ بلکه توانایی بخشیدن زندگی، حتی در سکوت و در سایه است.
وقتی طراحی تندیس به پایان رسید، در مراسمی که با مسابقه دوچرخهسواری کوهستان بانوان مازندران همراه بود و همزمان با افتتاح پیست دوچرخهسواری کراس کانتری، ما آن زن را؛همان مادر صبحگاه پاییزی را، دوباره دعوت کردیم و نخستین «تندیس مادر جنگل» را به او اهدا کردیم. نه بهخاطر حضور تصادفیاش در آن صبح، بلکه برای حضوری که هر روز، در دل طبیعت تکرار میشود و ما کمتر آن را میبینیم.
از آن روز، این تندیس تبدیل شد به نشانی برای سپاس از همهی کسانی که نه تنها درختی نمیبُرند، بلکه درختی در دلشان میکارند. برای آنهایی که دستشان به خاک آشناست، و چشمشان به آینده.
بر پایه تندیس، این جمله حک شد:
«به پاس مهربانی شما با جنگل و سهم نسلهای آینده»
چه جملهای شایستهتر از این، برای مادری که بیصدا زاییده بود، دیده نشده بود، اما در آن لحظه، الهامبخشِ یک نماد شد؛ نمادی برای نسلهایی که باید طبیعت را نه مصرف کنند، بلکه در آغوش بگیرند.

معرفی پارکهای جنگلی مناسب برای دوچرخه سواری در ایران

دوچرخهسواری برای کودکان؛ نکات ایمنی و آموزشی مهم